گاهی فکر میکنیم که چقدر زندگیمون بدون بعضی آدما محاله.
که اصلا تو دنیا هیچکس شبیهشون نیست.
ولی هرچقدرم که درد داشته باشه،می ارزه که رهاشون کنیم.
می ارزه که که منتظر کسی باشیم که مارو "همینطوری که هستیم"فوق العاده ببینه.
کسی که مجبور نباشیم خودمونو بخاطرش سانسور کنیم.
خجالتمون نیاد از ساده ترین چیزایی که ته دلمونه.
نمیدونم.
ولی حتما حس خیلی دلچسب تریه با اون آدما بودن.
و نفس کشیدن بدون بغضی که همیشه باهامونه؛بخاطر آدمایی که با چنگ و دندون نگهشون داشتیم.
شاید بهتر باشه آدما رو رها کنیم.
بزار "نبودشون" چند صباحی مارو اذیت کنه؛
نه "تلخی بی پایان بودنشون".




کافه گاراژ

کافه گاراژ با آنه





+نظرات رو میبندم.چون به بودنشون عادت کردم.