مینویسم!

۶ مطلب با موضوع «بارانی م امروز» ثبت شده است

درد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Bahar __

دوسسسسسسست

ایکاش میتونستم یه چیزی پیدا کنم که توش غرق بشمو چند وقتی آدمایی که توی ذهنم رژه میرنو فراموش کنم.

ایکاش میتونستم مثل "اینتو د وایلد" برم یه جایی که پیدا نشم.

خیلی خیلی سر این موضوع میکینگ نیو فرندز شوق داشتمو انرژی صرف کردم.

راستش اصلا راحت نیست.

حداقلش الآن دیگه برام راحت نیست که برم و به یکی بگم بیا با من دوست شو!

ولی همش به خودم میگفتم ارزششو داره.

بعدا این دوستی اونقد شیرین میشه که اینروزاشو یادت میره.

دیگه حالم داره از این موضوعو هرچیزی که بهش ربط داره بهم میخوره.

از میکینگ نیو فرندز.

از تلاشای یه طرفه.

دیگه واقعا خسته شدم...


+من بلد نیستم بفهمم خواننده های خاموشم دقیقا کی ن.

ولی فقط همینش کافیه که حالا که به حضورشون احتیاجه،نیستن.

ینی من نمیبینمشون.


پیشنهاد:

یک جدایی


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

سوگ

با فهمیدن خبر فوت "دکتر افشین یداللهی"شوکه شدم.

به اون حدی که وارد وادی ناباوری م الآن.

هیچی از اینکه چقدر دوسشون داشتم و با تمام وجودم همیشه تحسینشون میکردم رو در قالب نوشته ی وبلاگ نمیتونم بیان کنم.

چون حتی خودمم از اینهمه عمیق بودنش خبر نداشتم.

ایشون جزو افراد انگشت شماری بودن-هستن که توی زندگی م ازشون الهام میگیرم.

در حد جنابـــــــــِ حافظ حتی!

خدایا به ما صبر عطا کن و روح ایشون رو قرین وجود خودت قرار بده.

الهی آمین.






۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Bahar __

کوری

"کوری"رو تموم کردم.

نمیدونم که ازش چی بهم اضافه شده.

ولی رمان خوبی بود.ارزش اینکه اولین رمانی باشه که من بدون تموم شدن حوصله م تا آخر بخونمشو داشت.


+تازه دارم با تک تک ذرات وجودم میفهمم تبعیض ینی چی.

تبعیض ینی نفت زیر پای ما باشه و تموم درآمدش واسه کسایی باشه که دور وایسادنو فقط دارن نظارت میکنن.

که توی استان خودمون جایی باشه که حتی نمیتونیم خودمون ازش استفاده کنیم؛

اونوقت امکانات کسایی باشه که از پایتختو اینا اومدن.

که حتی وقتی اون خاکی که بقیه فقط میبیننش تو هوا نباشه هم ریه هامون هنوزم سرفه کنه.

سرفه کنه.

اونقد سرفه کنه تا خفه شه.

خفه ش کنن.

که شماها چی میفهمین از اینکه نصفه شبیو روز برق نداشته باشید و آب هم قطع باشه و گوشی هم معلوم نیست چه مرگش بشه و آنتن نده ینی چی.

که دستشویی های دانشگاه بیش از روزایی که آب داره بخاطر برقو این چیزا آبش قطع باشه.

این یکی دیگه دستشوییه.

میشه کاریش کرد واقعا؟

که گرم باشه هوا و حتی نشه پنجره رو باز کرد.

که اگه باز کنیم اونوقت این خاک باعث میشه سرفه امونمو رو ببره.

سرفه

سرفه

و بازم سرفه...

که نشه حتی از توی خیابونای آبادانی رد شد که خاکش طلاست.

که بوی فاضلاب و بوی گاز نذارن حتی با اونچیزی که تو ذهنته مقایسه ش کنی.

که میگن تالابمونو نجات دادن؟

خب که چی؟

ما بریم آب شربونو که هزار تا آلودگی داره و حتی نمیشه مزه ش کرد رو از تالاب بیاریم؟

که هزارتا چیز بی ربط رو به هم ربط بدن تا یه جوری دست به سرمون کنن.

که حتی اینجا آدمایی هستن که از گاز زیر پاشون نمیتونن خودشون استفاده کنن.

چرا؟

چون وعده ی لوله کشی گاز،که معلوم نیس کی بهش توجهی کنن، هنوز عملی نشده.

که با بدبختی با کپسول و در نهایت .... گاز استفاده کنن.

که دلمون دیگه داره میترکه اینقد که هیچکس صدامونو نمیشنوه.

که هرکی به فکر خودشه.

که....


بی ربط:

#shape of my heart

#Leon

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Bahar __

اون

بخاطرش بهم گفتن خاص ترینی.
هرقدمی که توی خیابون برمیداشتم،با فکر اون بود.
عکساش روی دیوار اتاقم بود.روی جلد جزوه و کتابم و حتی پشت صفحه ی گوشیم!
اونقد از شوقش پُر بودم که میتونستم ساعت ها بشینم یه جا و منتظر کسی باشم،ولی به افرادی که از اونجا عبور میکنن کوچکترین توجهی نشون ندم.
با عشقش میخوابیدم و بیدار میشدم.
کسایی که تو قلبشون باتری میذارن،هروقت قلبشون از کار بیفته خدایی ناکرده،شوکی که این دستگاه به قلبشون وارد میکنه،از از کار افتادن قلبشون نجاتشون میده.
اونم برای من چیزی شبیه یه باتری قلب بود.هروقتی که روحم میمرد،منو زنده میکرد.
نمیدونم دقیقا کجای وجودم بود.یه جایی بین مغز و قلبم.یه جایی که تا نوک انگشتای دستا و پاهامو گرم میکرد که تندتر راه برمو زودتر به کلاسم برسم.
یه جایی که...

از دستش دادم.
و زنده زنده مردم.

+بی ربط:
#آلبوم گذشته-حال استمراری
#کارن همایون فر
#موسیقی متن فیلم هیس!دخترها فریاد نمیزنند







۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Bahar __

از صبح...

از صبح تا به حال،


بارانی م امروز



+شاعرش؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __