مینویسم!

۹ مطلب با موضوع «"بهار یافت"» ثبت شده است

درد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
Bahar __

اگه بهم هدیه ش بدید،حتما قبولش میکنم!

یموقعی مشهد بودیم،توی بازار از این مغازه هایی که کتابای قدیمی میفروشنو پیدا کردیمو منم چندتا کتاب خریدم.

آخرین کتابی که اون فروشنده هه بهم معرفی کرد،دیگه واقعا خریدنش برام زیادی بود.

منم همینجوری گفتم  :((نه دیگه این واقعا زیادیه!ولی اگه بهم هدیه ش بدین،حتما قبولش میکنم!:دی))

بیچاره کپ کرد!(معادل فارسی ش چی میشه دقیقا؟ :| ) و نیز اندکی توی رودروایسی قرارگرفتو خلاصه اون کتاب رو به من هدیه داد.

گذشت تا حدود دوسال بعدش.

حالا که اومدم بخونمش،میبینم که جز توصیف صحنه های غیر قابل انتشار و مثبت هیجده و مثبت بالاتر حتی،هیچ محتوای خاصی نداره و اصلا معلوم نیست تخیلیه یا واقعیه یا...!

ضمنا سال چاپش1354هستو البته از انتشار نامش هم شدیدا معذوریم!:دی

حرصم از این میگیره که بعد از خوندن 75صفحه باید شوتش کنم توی سطل زباله!

خب کی جوابگوی چشمای بی و با عینک منه؟

اگه ذوق هنری م کور بشه چی؟:|


+احساس کردم یکمم مناسبت داره این پستم با تاریخ این روزا!:متفکر



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Bahar __

بچالش!


سخته.
خیلی م سخته.
ولی منو ب چالش کشیده تا از حریم امنیتی م خارج شم.
ببینم واقعا کی م.
واقعا کی م ؟








۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

بیایید کمی هم "بفهمیم"!

یه آدمایی به روزترین و بهترین اطلاعاتو دارنو اونا رو بهمون یادآوری میکنن.

نگرانمونن.

بدون هیچ توقعی و فقط و فقط واسه خود خودمون و سلامتی مون اینارو بهمون میگن.

ما اونارو نادیده میگیریم.

کوچکترین توجهی ب هیچ کدوم از حرفاشون نمیکنیم.

عادت کردیم ک حرفاشونو فقط گوش بدیم.

و اونارو نشنویم.

عادت کردیم ک همیشه یه گوشمون در باشه و اون یکی دروازه.

این آدمارو از دست میدیم.

و هنوزم تو فاز انکارو نادیده گرفتنیم.

بعدا ها،شوکه میشیم از شنیدن همون حرفا از زبون آدمایی ک خیلی اونارو بالا میدونیم.

و تازه اینجاس ک میفهمیم "کی و چی" رو از دست دادیم.

انگار تا یه نفر برامون کلاس نذاره و نگه وقتم پره و اینا،حرفشو ارزشمند نمیدونیم.

تا کسی ازمون دور نشه،قدر داشتنشو نمیدونیم.

تا ازمون عشقو دریغ نکنن،قدر عشقو نمیفهمیم.

چ لعنتی ست این ویژگی های انسانیت.

و هنوزم از خودم میپرسم ک آیا این انسانیت،همان انسانیتی ست ک برترین ارزش هارو داره یا این همان انسانیتی ست ک در تضاد با حیوان ب کار میبریم...!


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Bahar __

تبریز یا تب ریز؟

در این مدت کوتاه،اینگونه بود:

بسیار احترام گذاشتن ب مهمانان و از جمله آدرس دادنو اینا.
تبلیغ فرهنگ شهرشون بطور کامل،در ادامه ی پاسخ دادن به سوال ما
ساختمون های قدیمی رو بازسازی کردن و زنده نگه داشتن شون با استفاده ازشون به عنوان اداره
بودن W.C. عمومی و تمیز و نیز آب خوری های این چنین در سطح شهر
رفتار بسیار خوب


سیگار کشیدن وحشتناک مردم شهر.ب حدی که حتی نمیشه ده بار تنفس طبیعی داشت و "دود سیگار "،این اجازه رو نمیده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

عین شین قاف



نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست

نه اینکه زندگی بی عشق میشه


فقط کاش بین این حسای مبهم

بفهمم آخرش چی عشق میشه...


#افشین یدالهی



+ و من فکر میکنم ک عشق همون چیزیه که با خوندن گرافی های مختلف،

دل آدم رو آتیش میزنه؛

ولی نه از  غصه های ناگفته...








۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

آنچه گذشت...!

یه دوست مجازی داشتم.

ازش راحت شده م!

چند ماه پیش.

از خودم ناراحت بودم؛

نه بخاطر داشتن دوست مجازی

بلکه

بخاطر

"پایین آوردن شخصیت خودم "در جریان ش.

و من اینو نفهمیدم,

مگر بعد از اینکه همه چی تموم شده بود.

و به عقب برگشتم.

و فهمیده م.

و چقد از تموم شدنش ناراحت نیستم.

حتی حسرتی هم نیست.

فقط اینکه:


هیچ کس،بیشتر از خود آدم،نمیتونه به خودش آسیب بزنه.


همین و تمام.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

10-خود ساخته یا بادآورده؛مسئله اینست!

به نظر من از بدترین درد های ممکن،بیقراریه.

هیچکس تا تجربه ش نکرده باشه،نمیتونه هیچ ایده ای درمورد تحمل ش داشته باشه.

من الآن بهش دچارم.

بخاطر چیزایی که نمیدونم به کدومشون مربوطه.

زندگی من پر از فراز و نشیب بوده و بقول مشاورمون جناب "ج"،مشکلات بزرگ واسه ی آدمای بزرگه.

باید خیلی قوی تر از این بشم.

باید به خودم کمک کنم.

بارها و بارها توی زندگیم به این پی بردم که خودم تنها کسی هستم که میتونم به خودم کمک کنم.

این به این معناست که لطف خدا شامل حالم بوده که اینو متوجه بشم.

یعنی یوقتایی با تمام وجودم میفهمیدم که "هیچ کاری"،به معنای واقعی کلمه،از دیگران ساخته نیست.

فقط خداست و من.

آدمای موفقی بودن که از بیرون که به زندگیشون نگاه میکنم،بدون اینهمه مشکل بوده.

گرچه من هیچوقت نمیتونم هیچ ایده ای درمورد مشکلات اونها داشته باشم،اما حتی اگه اینجوری بوده باشه هم بازم من برنده ی واقعی تری میشم.

موفّقیّت و زندگی من که پر از بحران ها بوده شایسته ی روایت شدنه یا زندگی کسی که بدون مشکل بوده؟>

خب معلومه.

هرکسی توی شرایط خوب میتونه درس بخونه.

اما اونی موفقه که توی بدترین شرایط زندگی ش،خودشو نجات بده.

و قطعا لذّت موفّق شدن در این دو حالت یکسان نیست.

تنها کسی که میتونه دوباره زندگیمو پرمعنا کنه خودمم؛بهمراه لطف خدا که همیشه پیش از منه.

+نت اومدن،مگر در موارد ضروری رو باید تعطیل کنم.الآن نمیتونم جلوی اینو بگیرم که کسی توی اینستا منو آنفالو نکنه یا دیگه وبمو نخونه یا اینکه فراموشم نکنه.

هرکاری که در گذشته کردم و یادم با همون ها باقیست،منو تا سال بعد،در لیست فالویینگ ها یا در کانتکت های گوشی و حتی در ذهن و قلب دوستام نگه میداره.

پس فعلا...

++خیلی زیاد نیاز ب دعا داریم.من و همه!:)

+++این موسیقی فوق العادس.حتی یه چیزی اونور تر از فوق العاده!

توی آپارات عنوان ش اینه:سوگ شعر Elegy

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

1-خورش مغز!

چن روز پیش طبق معمول رفتم اون مغازه عه ک کلی فیلم از هرجورش داره و 5تا فیلم زیرنویس خریدم.

ناگفته نمونه ک واقعا دیدن فیلمای زیرنویسو دوس دارم.

یکیشون یجورایی همونجا کنجکاوم کرده بودو واسه همین م خریدم ش.

قبل از اینکه فیلم شرو شه اولش نوشته بود ک صحنه های خشونتو اینا داره و البته ک هیچوقت اینجور هشدارا روی من اثری نداشته و نداره و فک کنم نخواهد داشت.

اما ایکاش توجه کرده بودم.

فیلم چیزایی رو نشون میداد ک خشونت انسانی بود و ن تنها حال آدمو بد میکرد بلکه حتی تصورش هم غیر ممکن بود.

گرچه یه جاهاییش جلوی چشمامو گرفتم ک چیزی نبینم اما این کنجکاوی کار دستم داد.

خیلی بد بود.

این کارارو حتی خدا هم توی جهنم با بدترین آدما نمیکنه.

هدف این فیلم چی بوده واقعا؟

حالمو بد کرد.

از دیروز ک دیدمش داره مغزمو میخوره.

همش بهش فکر میکنم و بعدش ب خودم میگم چطوری تونستم همچین چیزیو ببینم!

و حالا میگم اونهمه عوامل این فیلم آیا فقط یکم انسانیت توی وجودشون نبوده ک بفهمن نباید چنین چیزی اصلا مطرح شه؛چ برسه ب اینکه فیلم شم بسازنو بصورت عملی نشون ش بدن.

 


+واقعا نمیدونم چطوری از فکرم بیرون ش کنم.حتی نمیتونستم درموردش بنویسم دیروز.این چیزی نیس ک عادی شه اما.

++خداروشکر ک یه سرگرمی جدید پیدا کردم ک یکم سرم گرم شه.توی یه پست دیگه و وقتی حوصله م برگشت درموردش مینویسم.

+++وای!چ خبره توی جنگل جهان؟

...

++++هرچیزیو ب خورد مغزتون ندید.

حالا فیلم،کتاب یا هرچی.

از ما گفتن بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __