به نظر من از بدترین درد های ممکن،بیقراریه.

هیچکس تا تجربه ش نکرده باشه،نمیتونه هیچ ایده ای درمورد تحمل ش داشته باشه.

من الآن بهش دچارم.

بخاطر چیزایی که نمیدونم به کدومشون مربوطه.

زندگی من پر از فراز و نشیب بوده و بقول مشاورمون جناب "ج"،مشکلات بزرگ واسه ی آدمای بزرگه.

باید خیلی قوی تر از این بشم.

باید به خودم کمک کنم.

بارها و بارها توی زندگیم به این پی بردم که خودم تنها کسی هستم که میتونم به خودم کمک کنم.

این به این معناست که لطف خدا شامل حالم بوده که اینو متوجه بشم.

یعنی یوقتایی با تمام وجودم میفهمیدم که "هیچ کاری"،به معنای واقعی کلمه،از دیگران ساخته نیست.

فقط خداست و من.

آدمای موفقی بودن که از بیرون که به زندگیشون نگاه میکنم،بدون اینهمه مشکل بوده.

گرچه من هیچوقت نمیتونم هیچ ایده ای درمورد مشکلات اونها داشته باشم،اما حتی اگه اینجوری بوده باشه هم بازم من برنده ی واقعی تری میشم.

موفّقیّت و زندگی من که پر از بحران ها بوده شایسته ی روایت شدنه یا زندگی کسی که بدون مشکل بوده؟>

خب معلومه.

هرکسی توی شرایط خوب میتونه درس بخونه.

اما اونی موفقه که توی بدترین شرایط زندگی ش،خودشو نجات بده.

و قطعا لذّت موفّق شدن در این دو حالت یکسان نیست.

تنها کسی که میتونه دوباره زندگیمو پرمعنا کنه خودمم؛بهمراه لطف خدا که همیشه پیش از منه.

+نت اومدن،مگر در موارد ضروری رو باید تعطیل کنم.الآن نمیتونم جلوی اینو بگیرم که کسی توی اینستا منو آنفالو نکنه یا دیگه وبمو نخونه یا اینکه فراموشم نکنه.

هرکاری که در گذشته کردم و یادم با همون ها باقیست،منو تا سال بعد،در لیست فالویینگ ها یا در کانتکت های گوشی و حتی در ذهن و قلب دوستام نگه میداره.

پس فعلا...

++خیلی زیاد نیاز ب دعا داریم.من و همه!:)

+++این موسیقی فوق العادس.حتی یه چیزی اونور تر از فوق العاده!

توی آپارات عنوان ش اینه:سوگ شعر Elegy