مینویسم!

۸ مطلب با موضوع «این جا "صعود "، آزاد است !» ثبت شده است

ادوایس

دی ام دو میگفتش که نهایت تلاشتونو بکنید،ولی با حکمت خدا مبارزه نکنید!

+دارم "کفش باز" رو میخونم.خاطرات شگفت انگیز فیل نایت.
خیلی زیاده.حدود سیصد صفحه.یه حسی بهم میگه فعلا بیخیالش شم و بشینم سر درسم.
فعلا که پیروز نشده!:|


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

نودوشیش

عیدتون حسابی مبارک.

روی صحبتم با #نودوشیش_جان عزیزدل هستش که تازه رسیده.

ان شاءالله بهترین سال زندگی همه مون باشی و سیصد و شصت و پنج روز دیگه با زور دمپایی و جیغ و  حرفای بوووووووق دنبالت نکنیم که دیگه بری.

راستش یجورایی حس خوبی نسبت بهت دارم.از اونجایی که هم سال میلادی به دنیا اومدنم هستی و هم اینکه زوجی.

و من که عاشق اعداد زوجم...

لطفا تا آخرش همینطور متین و آروم بمون.

چاره ای نداری جز اینکه فوق العاده باشی.

و اصلا حق نداری حتی یه ثانیه هم ناامیدی و تسلیم همچی شدنمو تو دلت جا بدی.

اینم اتمام حجت من.

با عشق:بهار

1396/1/1

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Bahar __

سوگ

با فهمیدن خبر فوت "دکتر افشین یداللهی"شوکه شدم.

به اون حدی که وارد وادی ناباوری م الآن.

هیچی از اینکه چقدر دوسشون داشتم و با تمام وجودم همیشه تحسینشون میکردم رو در قالب نوشته ی وبلاگ نمیتونم بیان کنم.

چون حتی خودمم از اینهمه عمیق بودنش خبر نداشتم.

ایشون جزو افراد انگشت شماری بودن-هستن که توی زندگی م ازشون الهام میگیرم.

در حد جنابـــــــــِ حافظ حتی!

خدایا به ما صبر عطا کن و روح ایشون رو قرین وجود خودت قرار بده.

الهی آمین.






۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Bahar __

اون

بخاطرش بهم گفتن خاص ترینی.
هرقدمی که توی خیابون برمیداشتم،با فکر اون بود.
عکساش روی دیوار اتاقم بود.روی جلد جزوه و کتابم و حتی پشت صفحه ی گوشیم!
اونقد از شوقش پُر بودم که میتونستم ساعت ها بشینم یه جا و منتظر کسی باشم،ولی به افرادی که از اونجا عبور میکنن کوچکترین توجهی نشون ندم.
با عشقش میخوابیدم و بیدار میشدم.
کسایی که تو قلبشون باتری میذارن،هروقت قلبشون از کار بیفته خدایی ناکرده،شوکی که این دستگاه به قلبشون وارد میکنه،از از کار افتادن قلبشون نجاتشون میده.
اونم برای من چیزی شبیه یه باتری قلب بود.هروقتی که روحم میمرد،منو زنده میکرد.
نمیدونم دقیقا کجای وجودم بود.یه جایی بین مغز و قلبم.یه جایی که تا نوک انگشتای دستا و پاهامو گرم میکرد که تندتر راه برمو زودتر به کلاسم برسم.
یه جایی که...

از دستش دادم.
و زنده زنده مردم.

+بی ربط:
#آلبوم گذشته-حال استمراری
#کارن همایون فر
#موسیقی متن فیلم هیس!دخترها فریاد نمیزنند







۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
Bahar __

اگه بهم هدیه ش بدید،حتما قبولش میکنم!

یموقعی مشهد بودیم،توی بازار از این مغازه هایی که کتابای قدیمی میفروشنو پیدا کردیمو منم چندتا کتاب خریدم.

آخرین کتابی که اون فروشنده هه بهم معرفی کرد،دیگه واقعا خریدنش برام زیادی بود.

منم همینجوری گفتم  :((نه دیگه این واقعا زیادیه!ولی اگه بهم هدیه ش بدین،حتما قبولش میکنم!:دی))

بیچاره کپ کرد!(معادل فارسی ش چی میشه دقیقا؟ :| ) و نیز اندکی توی رودروایسی قرارگرفتو خلاصه اون کتاب رو به من هدیه داد.

گذشت تا حدود دوسال بعدش.

حالا که اومدم بخونمش،میبینم که جز توصیف صحنه های غیر قابل انتشار و مثبت هیجده و مثبت بالاتر حتی،هیچ محتوای خاصی نداره و اصلا معلوم نیست تخیلیه یا واقعیه یا...!

ضمنا سال چاپش1354هستو البته از انتشار نامش هم شدیدا معذوریم!:دی

حرصم از این میگیره که بعد از خوندن 75صفحه باید شوتش کنم توی سطل زباله!

خب کی جوابگوی چشمای بی و با عینک منه؟

اگه ذوق هنری م کور بشه چی؟:|


+احساس کردم یکمم مناسبت داره این پستم با تاریخ این روزا!:متفکر



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
Bahar __

میم مثل معجزه



مثل وقتی که دقیقا زمانی رسیدیم که داشت آخریشو نشون مشتری میداد.

مثل وقتیکه مدلشو یادم رفته بود تا دقیقا وقتی "خودشو"ببینم یادم بیاد.

و مثل وقتی که هیچ جا نداشت این گوشی رو.


مثل وقتی که "شدم"!

وقتی که در حسرت و آرزوش غرق بودم...


مثل وقتی که "تونستم".

وقتی حتی به انجامش فکر هم نمیکردم.


مثل روز پژوهش.


و بالاخره مثل وقتی که هرچیزی درست در جای مناسب خودش قرار میگیره.

"درست در جای مناسب خودش"!




۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

توکلت علی الله

آشوبم


آرامش م تویی...

 


#احسان حائری









۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __

3-آخرین شب قدر


کتاب دعای جوشن کبیر



خب دیشب آخرین شب قدر بود و من تنهایی رفتم مسجد محل.

همون کنار در ورودی یه کوچولو جا پیدا کردمو خودمو بزور جا دادم.

ولی هر لحظه ممکن بود یکی درو محکم باز کنه و شونه ی منو داغون کنه.لازم به ذکره که فکر کنم در ورودی حتی واسه 5ثانیه هم بسته نمیموند!:|

بعدشم فقط میتونستم پامو دراز کنمو اصلا خبری از چهارزانو و اینچیزا نبود.

اینجوری :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Bahar __