خب خب خب.
زندگی دانشجویی بالاخره داره شروع میشه.
البته از انتخاب واحدای وحشتاکش نمیگم که مثلا یه روزشو باید 3 ساعته برگردم خونه یا همونجا بمونمو کلا هیچ ایده ای فعلا در اون مورد ندارم.
به خودم یادم آوری میکنم که فرق دانشگاه های خوب و بد،در اینه که آدمایی که اطراف آدم هست فرق دارن و قطعا همین آدما باعث پیشرفت یا افت آدم توی زندگی و کارش میشن.
به خودم یادآوری میکنم که اصلا نباید از خودم خجالت بکشم.
به هیچ وجه نباید توی حرفای آدمایی گم بشم که همشون فکر میکردن من پزشکی قبول میشمو حالا_خواسته یا ناخواسته_از گوشه و کنار حرفاشون دلیلشو به هزارتا چیز بی ربط نسبت میدن.
به خودم یادآوری میکنم که کافیه که من،خودم،دانشجوی پویایی باشم تا همین کافی باشه تا ادامه ی راه به اونچیزی که میخوام ختم بشه.
باید درس بخونمو اصلنم ناامید نیستم که دیگه فرصتی نیست برای فکر کردن به سراسری 96.
راستش یجورایی حتی از فکر کردن بهش فرار میکردم.چون میترسیدم که شکست بخورم.
ولی اینجا نوشتمش تا ثبت بشه که جرئت کردم که بخوامش و براش تلاش کنم و ان شاءالله بدستش بیارم.
انشاءالله برای همه موقعیت رسیدن به اهدافشون پیش میاد.منم جزو اون همه م.
:-چشمک


+تصمیم درست تر چند روز بعد گرفته شد.این پست فقط "به یادگار" اصلاح نمیشود و به حیاتش ادامه میدهد.
:)