1. این دومین باره که هرچی به مغزم فشار میارم،هیچی به ذهنم نمیاد که بنویسمش.

ولی دلم خوشحاله زیر زیرکی.

بخاطر کادوهایی که شاید حتی به تعداد انگشتای دستم هم نباشن.

مهم تعدادش نیست.

ولی تعدادش مهمه خب!:دی


2. فکر میکردم تولد امسالم جور دیگه ای باشه.

فکر میکردم که بهترین تولد عمرم باشه.

و شادترین ش.

ولی نشد؟

هنوز نمیدونم!:)


3. بالاخره #شیشه ی پنجره را باران شست...





 






+اینکه اینقد ناامیدانه مینویسم اخیرا،به هیچ معنای خاصی نیست.
صرفا جهت اطلاع!